Thursday, July 12, 2012

مصاحبه باور نکردنی شاهین نجفی با مجله اشپیگل

تریبون آزاد رهائی زن  مصاحبه باور نکردنی شاهین نجفی با مجله اشپیگل

 شاهین نجفی پسر نوجوان بسیار مومنی که قرار بود در ۱۴ سالگی قاری قرآن شود و در ۳۲ سالگی متهم به ارتداد شد

اشپیگل : آقای نجفی شما حالا نزدیک به 3 هفته است که پنهان شده اید. با زندگی روزمره ...

چه می کنید ؟

 نجفی : من میخونم ، مینویسم ، گیتارم رو با خودم دارم. من به تهدید اصلا فکر نمیکنم.
 اشپیگل : آیا کسی شما رو ملاقات کرده ؟
 نجفی : نه ، هیچکس. فقط مدیر برنامه هام و آقای Wallraff.
 اشپیگل : شما در آلمان ازدواج کردید. برخورد خانواده شما با این شرایط چه بود ؟
 نجفی : دشواره ، ترجیح میدم بیشتر در این مورد حرف نزدم.
 اشپیگل : آیا با خانواده تان در ایران تماسی گرفته اید ؟
 نجفی : با چند تا از دوستانم تماس داشتم. اونها مشکلی خاصی نداشتن. مادر من قضیه رو فهمیده، اون خیلی پیره.
اشپیگل : پدر شما چه کار کرده است ؟
 نجفی : پدر من وقتی 5 سالم بود مرد. اون برای پلیس کار میکرد.
 اشپیگل : کجا بزرگ شدید ؟
 نجفی : در بندر انزلی ، شهری در شمال ایران.من یه فروشگاه سازهای موسیقی بین سالهای 2000 تا 2004 داشتم و بعدش ایران رو ترک کردم.
اشپیگل : چگونه وارد عرصه موسیقی شدید ؟
 نجفی : من برای تبدیل شدن به یه قاری حرفه ای قرآن آموزش میدیدم. از سن 14 تا 18 سالگی.این درگیری باعث شد من هارمونی زبان عربی، تکنیک تنفس و تمام
 چیزهایی که لازم بود رو یاد بگیرم و البته این مسئله مطالعه قرآن رو هم برام پیش آورد.
اشپیگل : شما شیفته ی این شده بودید ؟
 نجفی : من آدم بسیار مومنی بودم تا اینکه یکروز قرآن رو با صدای یک مصری در مسجد شنیدم. این موسیقی عمیقا منو به خودش فرو برد و اشکم رو جاری میکرد.یه
 پسر بچه ای اونجا بود ازش پرسیدم این چه موسیقی هست و اون به من گفت.طول نکشید که که من دوباره به چنین موردی خوردم.
اون در جنوب آلمان زندگی میکرد،گیتار میزد و پینک فلوید گوش میکرد.من دریافتم که علاقه و اشتیاقم به خوندن قرآن مسیری است که به پایان خودش رسیده.
 اشپیگل : پس شما برای مطالعه به دانشگاه رفتید.
 نجفی : بله ، جامعه شناسی. البته من درسم رو تموم نکردم. در درجه اول بخاطر اینکه اون جامعه شناسی اسلامی بود و من نمیتونستم از دگماتیسم ( اصول فلسفی
) اونجا چیزی بگم. این یه علم نبود ، طوری که در غرب هست. بعدش منو از دانشگاه اخراج کردن پس من تصمیم گرفتم برم ارتش، جایی که من ایمان و اعتقادم رو از
 دست دادم.
 اشپیگل : چه اتفاقی افتاد ؟
 نجفی : تا اون موقع من یک جوان آرمانگرا بودم ، در جهان شعر و اندیشه زندگی میکردم.من فکر میکردم زندگی همه چیز در مورد هنر و فلسفه بود.در ارتش بود که
 ناگهان زندگی واقعی رو پیدا کردم.
 اشپیگل : شوک واقعیت ؟
 نجفی : کاملا ، تقریبا تمام سربازان هم دوره من از کلاسهای پایین تر اومده بودن. من برای اولین بار آدمایی رو دیدم که تلاش میکردن تا زنده بمونن و هیچ چیزی
 نداشتن.داستان اینطور افراد تکان دهنده بود. بعضی از اونها مجبور بودن برای مقابله با مواد مخدر بجنگن و بعضی هم مجبور بودن تو این راه همسر خودشون رو
 بفروشن.
 اشپیگل : چه زمانی بود ؟
 نجفی : در سال 1999. سربازی من 21 ماه طول کشید. خانواده من فکر میکردن وقتی برم سربازی کمی معقول تر و آروم تر میشم اما من همیشه در هر چیزی که
 انجام میدادم افراطی بودم چه به عنوان یه آدم معتقد و مومن و چه به اصطلاح نا باور .وقتی از سربازی برگشتم بیشتر از همیشه فهمیدم که چقدر بی عدالتی در ایران
 وجود داره . گفتن این بی عدالتی مهمترین چیز برای فقرایی بود که از عدالت اجتماعی برخوردار نبودن.
 اشپیگل : چرا ایران رو ترک کردی ؟
 نجفی : بعد از سربازی من با گروهی مشغول کار در سبک موسیقی پاپ غربی شدم ، ولی اولش ما فقط با آلات موسیقی کار میکردیم چون مشکلی رو برای ما مقابل
 مسئولین پیش نمیاوردن.پس من در گروهی بودم که آهنگهایی از Gypsy Kings رو میخوند که اونها هم ممنوع نشده بود و به این طریق اجازه کار داشتیم. اما با شروع
 سال 2003 من اولین آهنگ خودم رو نوشتم و خوندم. و به سرعت سرویسهای اطلاعاتی رو پشت خودم دیدم.در نوامبر 2004 من آخرین کنسرتم رو اجرا کردم و از طریق
 ترکیه به آلمان فرار کردم.چون من به 3 سال زندان و 100 ضربه شلاق برای یکی از آهنگام محکوم شده بودم.
 اشپیگل : چرا آلمان ؟
 نجفی : این برگرفته از علاقه ی اولیه من به ادبیات و فلسفه آلمان بود.به عبارت دیگه فرهنگ نزدیک آلمان هم بود و اینکه ایرانی های تبعیدی زیادی هم در آلمان زندگی
 کرده بودند.
 اشپیگل : این برای یک هنرمند آسان نیست که در تبعید زندگی کند. شما مخاطبان قدیمی خود را از دست داده اید و حالا مخاطبان جدید هم نمی شناسید.
 نجفی : من تفننی کارم رو شروع کردم و آخرش به رپ رسیدم.من واقعا موسیقی هیپ هاپ رو دوست نداشتم، مبتذله و فرهنگ پایینی توش هست، مخصوصا رپرهای
 گانگستری چیزی من اصلا ازشون خوشم نمیاد. اما در همین حال ، رپ یه زبان ساده، مستقیم و کلامی قوی هست.
 اشپیگل : پس نباید برای شما واکنش ها به آهنگ نقی خیلی سورپرایز کننده باشه، جایی که شما یه امام رو که برای شیعیان بزرگ و مقدس هست به پرده بکارت،
 فساد و سکس قسم می دهید. کاور آهنگ گنبد مسجد را به شکل یک پستان نشان می دهد و بالای آن یک پرچم رنگارنگ در حال وزش است.شما از این بیشتر نمی
 توانستید تحریک آمیز تر باشید.
 نجفی : برای من کاملا روشن بود که رژیم رو تحریک میکنه. این کاور در میان چیزهای دیگر، اشاره به ازدواج موقت در ایران دارد که توسط ملاها گاهی حتی برای چند
 ساعت صورت میگیرد و منبع درآمدی برای آنها حساب می شود. و پرچمی که بر فراز گنبد قرار گرفته نمادی از مجازات مرگ برای هم جنسگرایان است که در لباس دین
 توسط رژیم انجام می شود. با این وجود واکنشی شدید تر از این انتظار نمی رفت.
اشپیگل : اینجا در شعر شما بذله گویی هایی هم دیده می شود.
 نجفی : بله ، من طنز پرداز هم هستم و قدرت هم طنز رو دوست نداره.
 اشپیگل : با این حساب سلمان رشدی هم میتوان یک طنز پرداز نام برد.
 نجفی : بنیادگرایان نمی تونند شوخی و طنز رو قبول کنن. همیشه. اونها میخوان ما اطاعت کورکورانه کنیم،طوطی وار هر چیزی که اونا میخوان رو انجام بدیم و محذورات
 اونا رو قبول کنیم.
 اشپیگل : در آهنگ نقی شما عکسی از ایران را در قالب یک جامعه کاملا فاسد کشیده اید.
 نجفی : و اینکه چطوریه. یه مثال: با توجه به حجاب چند چیز برای زنها در صورتشون باقی میمونه که خیلی مهمه. مثلا ابروها: حتی یه دختر کم سن و سال هم ابروهای
 خودش رو تاتو میکنه. در این کشور حوزه های خصوصی و دولتی کاملا از هم جدا هستن.هیچ چیزی در ملاء عام مجاز نیست در صورتی که همه چیز پشت درهای بسته
 مجاز هست.
 اشپیگل : مردم آهنگهای شما رو کجا گوش میدن ؟
 نجفی : البته در خفاء .
اشپیگل : پس چگونه آهنگهای خود را در ایران عرضه می کنید ؟
 نجفی : زمانی که یه آلبوم جدید منتشر میشه شما میتونید همه جا اونو از طریق اینترنت بخرید به جزء ایران. به همین علت ما به مردم پیشنهاد میدیم که آهنگها رو ازطریق وبسایت ها آزادانه دانلود کنن. مردم میتونن آهنگها رو روی موبایل هاشون گوش بدن.
اشپیگل : آیت الله های بزرگ ایران بیشتر مسن و سالخورده هستند، در صورتی که بیشتر جمعیت کشور ایران را جوانان تشکیل می دهند. آیا درگیری آنها با شما درگیری با نسل جوان است ؟
 نجفی : در نگاه اول بنظر همینطوره. به اعتقاد من، هر چند آیت الله های بزرگ مورد استفاده هم قرار میگیرن. اینجا تعداد زیادی پیرمرد وجود داره که زندگی کردن روفراموش کردن و آرمانها، منافع و آرزوهای جوانان ایرانی رو لمس نمیکنن. من شرط میبندم که آنها هرگز آهنگ منو نشنیدن، اونها فقط کلاسهای درسشون و جایی که آموزش میدن رو میشناسن. من در مورد چیزی دارم حرف میزنم که میدونم. من خودم وقتی جوان بودم اونجا بودم. من به سخنرانی ها گوش دادم، به آیت الله مکارم شیرازی ...


 اشپیگل : کسی که برای اولین بار فتوایی با اسم شما رو صادر کرد.
 نجفی : بله ، کسی که وقتی من نوجوان بودم به سخنانش گوش میدادم !
 اشپیگل : کسی که به نظر شما به عنوان یه آیت الله بزرگ مورد استفاده قرار میگیره ؟
 نجفی : درک ایران به این سادگی نیست. هر چند این نوعی از حکومت استبدادی حساب میشه اما اونها مرکز کنترل نیستن. اینجا نیروهای زیادی به صورت موازی دارن کار میکنن، ارتش، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، روحانیت و دولت. همه ی اونها یه ترس مشترک رو در دل جوانان ایرانی کاشتن.این کاملا مشخصه که چرا اونها از من تصویر یه دشمن رو ساختن. کنترل از راه دور ! این ایده ای هست که اونها توجه ها رو از بسیاری از فعالان حقوق بشر، روشنفکران، نویسندگان،خوانندگان و ... دور کنن وبه زندان بندازن.
اشپیگل : در سیاست به چه چیزی اعتقاد دارید ؟
 نجفی : من به آزادی معتقدم، من به جهانی بدون مرز معتقدم. اما این ایده آل هست، پس از نظر علمی من به یه دولت سکولار که در اون مذهب نقش کوچیکی رو داره
 اعتقاد دارم.در دسته بندی های غربی، من احتمالا Social Democratic Pragmatist رو با گرایش آنارشیستی میخوام.به نظر من مهمترین عنصر دموکراسی، حمایت ازاقلیت هاست.
اشپیگل : آیا یک فتوا میتواند تجدید نظر شود ؟
 نجفی : این هرگز قبلا اتفاق نیفتاده. آیت الله های بزرگ باور دارن که اونها حقیقت مطلق رو در اختیار دارن و به همین خاطر از خطا به دور هستن.
 اشپیگل : آیت الله امجد که هم اکنون در تبعید زندگی میکند این حکم فتوا علیه شما را محکوم کرده اند.آیا شما متحدی فراتر از طرفداران خود دارید ؟
 نجفی : اینجا هزاران نفر از اونها وجود دارن که بر روی اینترنت حرف میزنن و منو تشویق میکنن که تسلیم نشم.
 اشپیگل : آیا شما وحشتی ندارید که باید مدتی طولانی را به صورت مخفی زندگی کنید ؟
 نجفی : بله ، البته. من یه موزیسین هستم و باید کارم رو بکنم.من نمیتونم تسلیم بشم. من حتی شجاع تر شدم.ما میدونیم که تعداد زیادی دشمن داریم.نه تنها درایران.اما این مهم نیست. آینده متعلق به ماست.من فکر میکنم که هنر یک نیرویی هست که میتونه دنیا رو تغییر بده.
اشپیگل : این سخنان عالی هستند.
 نجفی : شب گذشته من یه ویدئو رو در اینترنت دیدم. دو تا مردی که نقاب زده بودند منو تهدید میکردن، به زبان فارسی اما با لهجه افغانی. اونها سوال میکردن. چرا تو به اعتقادات ما توهین کردی؟ ما پیدات می کنیم. مهم نیست کجا پنهان شدی، هیچ کجا امنیت نداری. و بعدش اونها به آلمانی صحبت کردن. شاید اونها در آلمان زندگی میکنن
 یا اینجا بزرگ شدن.من باید چیکار کنم ؟ تسلیم بشم؟ اظهار پشیمانی کنم ؟ من اینکارو نخواهم کرد. من به تاریخ باور دارم. ما به زمان احتیاج داریم.زمان میبره تا چیزهایی تغییر کنه اما این اتفاق خواهد افتاد.
 اشپیگل : آقای نجفی ، برای این مصاحبه از شما سپاسگذاریم
 ترجمه از ارسلان گلی منبع: صفحه فیسبوک شاهین نجفی

 http://www.youtube.com/watch?v=2GelzSQWKGg&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=h-kzc6at-5c&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=4rDXhjIN030

http://www.radiojavan.com/mp3s/mp3/Shahin-Najafi-Too-Halgham

Wednesday, July 11, 2012

رویای من نوشته آنا پاک I Have A Dream

تریبون آزاد رهائی زن

رویای من نوشته آنا پاک

در آن هنگام

دختربچه ایبیش نبودم، که خمینی قدرت را به دست گرفت.اولینکاری که کرد زنان را به : کفنسیاه پیچید در خواب بودم.درخوابی سنگین و بختکی تن و سرم را کرخ کردهبود.فکرمیکردم که مرده ام تمام تنم سرد بود وبیحرکت.هیچحسی مرا به زندگی ربط نمیداد.

یادم می آیدکه زنانی با قهر و خشم زیاد بیرون ریختندو فریاد خود را بر علیه این کفن سیاه اینسمبل و نشانه تحقیر برگوش عالمیان رساندند.ولیبا خشنونت رژیم اسلامی و بی اعتنای بسیاریدیگر،  رژیم زنان ایران را توسری خور کرد

.در آن هنگام زنی میخواست برای دیدار از کسانش به ایرانبه کشور ویرانش رود.امامردکان سفارت ابلاغیه ای را به او نشاندادند و گفتند باید توسر را روی سری کنیوگرنه از دیدار کسانت محرومی.او،این زن، زنانی را همفریاد خود کرد و زیربار توسری نرفت.ولیباز همچنان بسیارکسانی بی اعتنا به اینخشم بر علیه تحقیر ماندند.کابوسهمچنان ادامه داشت و همچنان میخواستم ازآن رها شوم ولی تمام تنم کرخ بود.چراهمه زنان به یکباره همفریاد نمیشویم دربرابر این توسری؟ چرا هر مسئله دیگری رامسئله خود میکنیم ولی توسری را نمیبینیم؟!امارژیم در ایران  با خشنونت و با دستگاه ههایعظیم پلیسی سرکوب خود همچنان به جنگ زنانرفت و میرود تا با روسری پیکر آنها را توسری خور کند.…

رژیم اسلامیکه شادی و نشاط و ورزش زنان ایران را حتیبه پشیزی نمیگیرد در سال ۹۳ فهمید تنهاتربیت و فرستادن تروریستها به جهانایدئولوژی اسلامی اش را جهانی نخواهدکرد.دوبارهتن زنان را، این بار به نام ورزش زناندستاویز خود کرد.دوبارهزنان را، اینبار در سطح جهانی تحقیر و بهعنوان ورزشکار زن «مسلمان»مجبوربه توسری کرد.بازیکبار دیگر با توسری کردن زنان در سطحجهان میتوانست هویت زن ستیز خود را بهعنوان اصلیت زن «مسلمان«بررخ جهانیان کشد و باز هم زنان ایران ومبارزات آنان را برای به دست آوردن ارزشانسانی خود به سخره بگیرد.بهاین ترتیب در سطح جهانی با انواع لابیهاو رشوه و دروغ ها سعی در نمادی کردن اینتوسری برای زنان«مسلمان»کرد.امااین کابوس این جنگ بر علیه زنان همچنانادامه دارد..اینبار هم ….آهچرا از خواب نمیتوان برخواستن؟ چرا اینچنین در تن خود منجمد بودن؟


وقتی بهگفتگوی زنان ورزشکار در ایران مخصوصافتوبالیستها مینشنیم همگی در یک مورداتفاق نظر دارند باحجاب ورزش کردن، مردناست.چونتنی که عرق میکند و احتیاج به نفس کشیددارد در بخار خود، در زیر لایه های توسریمیسوزد.آنچهکه برای رژیم اسلامی مهم است مجبور کردنزنان ورزشکار ایران به سجده بر روی پرچمبا آرم الله خود در مقابل جهانیان است، وبس.آنگاه،رشوه گیران و نهادی های بین المللی زنستیز، برای ما دروغ پردازی میکنند:اگرتوسری را در سطح جهان بقبولانیم به زنان«مسلمان»فرصتورزش میدهیم.آنگاهحجابی که تن ورزشکاران را آزار و شکنجهمیدهد به عنوان «فرصتیبرای زنان مسلمان»نمایاندهمیشود.زهیافسوس 


چندین زن فرانسوی مخصوصا آنی سوژیه که با سیموندوبوار بنیانگذار جبنشی است بنام «انجمنبین المللی زنان برای حقوق بشری زنان»ازبیست سال بیش از آتلانتا به سیدنی از آنجابه افغانستان، آتن،....وهر جایی که بازیهای جهانی در آن روان استیا تن زنان با مهر داغ توسری به نمایشانظار عمومی گذاشته میشود، یا در بوکسهایدو متری برای تماشاچیان ورزشکار به عنوانسکس به فروش گذارده میشود، میروند تافریاد طغیان انزجار خود را از این همهتحقیر به زنان به گوش عالمیان برسانند.اماافسوس ، عالمیان در خواب عمیقی هستند.یابرای اینکه مرد هستند و از این تحقیر زنانچیزی حس نمیکنند، و از آن بهره هم میبرند،یا اینکه زنانی هستند که این کفن سیاه کهپدر همه  تحقیرها بر تن زنان است رانمیبینند، حس نمیکنند، یا مبارزه با آنرا برای فردایی دیگر میگذارند...۲۵ٰژولای دو روز قبل از ،شروعبازیهای المپیک در لندن این انجمن باچندین انجمن دیگر  اروپایی مخصوصا فرانسویتظاهراتی را تدارک دیده اند تا بار دیگرفریاد تنفر خود را از تحقیر به زنان بهگوش عالم برسانند.دراین جهانی که تن زنان در میدان جنگایدئولوژیهای مختلف مخصوصا اسلامی بهگروگان گرفته شده است، و تن ما زنان ایرانقبل از همه داغ این ننگ را چشیده است.بیایمگوناگونیها و اختلاف نظرات خود را به کناربگذاریم.واینبار از کابوسی  که بر جسم و جانمانسنگینی میکند برخیزیم و برای بدست آوردنحرمت انسانی خود و تمام زنانی که هر روزهدر ایران به شیوه های مختلف با این تحقیرمبارزه میکنند به مخالفت پردازیم.اینباردلم میخواهد که از این کابوس کرخی و سردیاز این مرگ که بر تمام تنم حاکم است رهایییابم.پس

قرار ما درلندن ۲۵ ژولای 
Agendaof the 25 July in London on board the Hispaniolia

Tuesday, June 26, 2012

طبق خبرهای غیررسمی حکم سنگسار سکینه آشتیانی لغو گردید



طبق خبرهای غیررسمی 
حکم سنگسار سکینه آشتیانی لغو گردید!

سایت اینترنتی "میل آن لاین"، روز ۲۵ ژوئن، به نقل از وکیل سکینه آشتیانی، اعلام کرد که  حکم اعدام خانم آشتیانی، لغو شده است.   
جمهوری اسلامی پیشتر در مورد کیس خانم آشتیانی اخبار ضد و نقیض منتشر کرده بود و جنگ روانی به خانواده خانم آشتیانی و فعالین علیه سنگسار و اعدام تحمیل  کرده بود. از این رو رهایی زن تلاش کرد تا منابع دیگرصحت این خبر را تائید کنند. که هنوز در این زمینه خبر دیگری دریافت نشده است.
درصورتیکه این خبر صحت داشته باشد و لغو حکم سنگسار سکینه آشتیانی رسما اعلام شده باشد، نه تنها خانم آشتیانی و فرزندانش از کابوسی چند ساله رها خواهند شد، بلکه روزنه امیدی در دل زنانی که محکوم به سنگسار هستند باز خواهد شد. و برروی تمام کسانیکه همچون فعالین رهائی زن، برای لغو احکام وحشیانه اعدام، سنگسار و قصاص، و  برای نجات جان قربانیان آن تلاش کردند، میدان وسیعتری برای مبارزه علیه قوانین ضدانسانی سنگسار، بازخواهد شد. تا برای برچیدن قوانین بربریت اسلامی، برای پایان دادن به قانون قرون وسطایی و انتقامجویانه قصاص، که تحت نام عدالت، از بازماندگان مستاصل تراژدی های جرائم جنایی قاتل و آدمکش میسازد، گامهای بیشتر و استوارتری بردارند.  
بازماندگان تراژدی های جرائم جنایی، باید توسط جامعه مورد بیشترین حمایت و عطوفت قرار گیرند و جمهوری اسلامی مسئول تامین زندگی بازماندگان این تراژدی ها است.  
قصاص و سنگسار کثیف ترین نوع اعدام و نقشه قتل عمد و آدم کشی دولتی است. قتل و آدم کشی که جمهوری اسلامی با استفاده از قوانین ضد انسانی و انتقامجویانه اسلامی، دستهای خود را در ارتکاب به آن پنهان میکند، و آن را بر دوش قربانیان بی گناه در صفوف مردم، میگذارد. این ریاکاری مذهبی – اسلامی برای ارتکاب به قتل، را باید افشا کرد.
در صورت قطعی بودن خبر، بزرگترین درسی که از این واقعه باید گرفت، همانا نتیجه بخش بودن  خبررسانی در مورد زندانیانی که جان و روانشان مورد تعرض رژیم اسلامی قرارگرفته و جلب افکار عمومی جهانیان برای تحت فشار گذاردن رژیم اسلامی و تحمیل عقب نشینیهای بیشتر به این نظام ضدبشری است.
باید مبارزه علیه سنگسار را به مبارزه علیه هرگونه اعدام، و مبارزه علیه قصاص و قوانین کثیف جزای اسلامی، گره زد. 


تا لغو کلیه قوانین زن ستیز و ضد بشری حکومت اسلامی از پای نخواهیم نشست
و به کمتر از آزادی و برابری رضایت نخواهیم داد
سازمان رهائی زن
مینو همتی
26 ژوئن 2012

.

Wednesday, May 23, 2012

گزارشی از گردهمایی بر علیه خشونت های ناموسی در گوتنبرگ




گزارشی از گردهمایی بر علیه خشونت های ناموسی در گوتنبرگ
به فراخوان چندین سازمان فعال در حقوق زنان ، از جمله سازمان رهایی زن واحد گوتنبرگ به گردهمایی بر علیه خشونت های ناموسی ، در سیزدهمین سالگرد قتل پلا اتروشی و با توجه به قتل ناموسی دیگری که در آن دختری جوان به اسم ماریا برین قربانی فرهنگ ارتجاعی و ضد زن شد. امروز چهارشنبه عده ی قابل توجه ای از مردم و فعالین ساکن در شهر گوتنبرگ با شرکت در این مراسم ، مراتب اعتراض خود را به فرهنگ مردسالارانه و محکومیت خشونت های ناموسی بر علیه زنان به گوش مردم این شهر و رسانه ها رساندند .
این مراسم شامل چندین سخنرانی از جانب فعالین زنان و بعضا شرکت کنندگان و سردادن شعارهایی بود که  بعد از حدود یک ساعت گردهمایی با پلاتفرم و خواست های مشخص به پایان رسید.
در میان سخنرانان افرادی همچون سلیمان قاسمیانی به نمایندگی از سازمان "پلا و فادیمه را هرگز فراموش نکن" ،" ان نولین" از حزب کودک ، "کلارا" از حزب سوسیالیست عدالتخواه ، حسین صالحی از فعالین سیاسی ، وریا نقشبندی از فعالین سیاسی وچند نفر دیگر به ایراد سخنرانی به زبانهای فارسی و سوئدی  پرداختند. همچنین از طرف بخش زنان حزب " حرکت زحمکتشان ترکیه " پیام همبستگی به سازمان رهایی زن و  گردهمایی فرستاده شده بود که توسط نشمیل فتاحی  از فعالین این سازمان به زبان انگلیسی قرائت شد.
از رسانه ها ، تلویزیون کانال چهار سوئد با پخش مستقیم ، رادیو سراسری سوئد ، رادیو سراسری پژواک و تلویزیونی رهایی زن به پوشش خبری این گردهمایی پرداختند .
در آخر گردهمایی با پلاتفرمی 15 بندی به کار خود پایان داد. مهمترین بندهای این پلاتفرم عبارت بودند از ممنوعیت حجاب برای کودکان، ممنوعیت ازدواج اجباری، ممنوعیت ازدواج غیابی، کمک به بازگشت کودکانی که به اجبار خانواده در کشورهای دیگر زندگی می کنند و...
شرح کامل گردهمایی و گزارش ویدئویی آن متقابلا از طریق تلویزیون رهایی زن  در اختیارعموم قرار خواهد گرفت.
برای دیدن عکسهایی از این مراسم می توانید به لینک زیر مراجعه کنید .
23/05/2012
سازمان رهایی زن- واحد گوتنبرگ

Monday, May 21, 2012

فراخوان به گردهمایی برعلیه خشونت های ناموسی


فراخوان به گردهمایی برعلیه خشونت های ناموسی
در سیزدهمین سالگرد قتل پلا اتروشی و همچنین در محکومیت قتل "ماریا برین" دختر جوانی که در شهر کارلس کرونا قربانی توحش فکریت و فرهنگ مردسالارانه شد. ما نیز به همراه سازمان «پلا و فادیمه را فراموش نکن» با برپایی گردهمایی صدای نفرت و انزجار خود و صف پیشرو آزادیخواه و برابری طلب جامعه را به گوش همه می رسانیم . اعتراض گسترده و مستمر در کنار مبارزه ای بی امان و متشکل بر علیه ظلم و جنایتی که زن را تحت نام مذهب و اعتقادات ناموسی قربانی می کند ، رمز موفقیت کمپ انسان های آزاد اندیش است.
تلاش برای پس زدن این توحش و جنایات امر هر انسانی است که برابری بشر را هدف و عقیده خود می داند. سازمان رهایی زن واحد گوتنبرگ از تمام فعالین ، سازمان ها و انسانهای پیشرو و معتقد به برابری و آزادی دعوت به عمل می آورد که با شرکت در این گردهمایی صف هرچه وسیع تری را بر علیه خشونت های ناموسی ببندیم .
زمان : روز چهارشنبه بعدازظهر 23 ماه مه ساعت 17،00
مکان: مرکز شهر برنز پارکن
برای اطلاعات بیشتر با  این شماره تماس بگیرید:
0700194503 سالار کرداری
سازمان رهایی زن/ واحد گوتنبرگ
21/05/2012