Monday, March 25, 2013

من تابحال اسير بودم اينک پابند را پاره کردم I was in chain by Shirin Shokrzadeh


تریبون آزاد رهائی زن


من تابحال اسير بودم اينک پابند را پاره کردم واز هر قيد و بندي خلاصي يافتم
شیرین شکرزاده
کجايي آزادي، کجايي‌اي خداي آسمانها، بيا خدايي کن در حقّم که نطفه اي‌ بيش نبودم و حالا اسير، رنگ آبيه آسمانت را نمي‌بينم، کجايي وقتي‌ فرياد زدم نجاتم بده از دست مردم،که آسمانت را آبي‌ نخواهم ديد.
همهٔ عمر سپري شد در قوميت که مسلمان باش، سفيد پوش بمان تا مرگ تو را فرا خواند زن ايراني‌. تو که کُرد و تُرک و لُر بودنت عربيت و اسرات را پيش گرفت.
فرياد زنان ايراني‌ که به سوگ نشسته اند در خفا، از مرداني که توحش در چشمانشان موج ميزند،‌اي که در دست تو اسيرم،‌اي که آزادي بر ما حرام شد،‌اي که جز مرگ باوري نداريم، زن ايراني‌ زاده‌ ايران ، آيين اسلام  پيرو محمد ، واي بر تو که براي مرد عيش و نوش خواستي‌ و زن را مطيع مرد،‌اي دين برابري و مساوات !

نيستيد وقتي‌ که شب هنگام در بستري از زخم که بر تن دارم به خود ميپيچم، که چون کودکي مادرو پدر را فرا مي‌خوانم ، آرام نجوا مي‌کنم‌اي پدر،‌اي مادر.. نجواي کودکانه به پايان رسيده و حال با لباسي سفيد که از اجداد عرب به ما رسيده به گور برويم، چون ناله‌هاي ما کودکانه نيست، چون زنيم!
اي مذهبم ،‌اي مسلکم ،‌اي دينم تو را نخواهم، نمي‌‌پذيرم چون رهايي ندارم. شبم پر از ترس است،مردم مرا به کتک فرا خوانده است! ضربه‌هاي خورده بر تنم صبح داغ و سوزان کوير را ياد آور ميشود. آيا ميشد آسمان تاريک نمي‌شد،آيا ميشد همهٔ بختها ، اقبالها به سپيدي رخت سپيده عروسي‌ مي‌‌بود؟ آيا ميشد در چشمان مردم پاکي‌ و زلالي آب را ببينم؟ هرگز نديدم! نيست جز فساد و  عيش و  وحش در اين قبيله‌ ، در اين مذهب، شيعه پيرو محمد!
اي آزادي، ديگر در کجا و در کدام پستو، چگونه تو را جستجو کنم؟
 باز شب رسيده، فرا خوانده شدي براي عيش مرد، ديگر نفرت و انزجار از او‌ چه حاصل، چون عروسکي خيمه شب بازي، نمايان ميشوي، دردي که بر روح و جسم داري فراموش نکردني، باز جسمت اسير دست اوست، در نهاد خويش فرياد ميزني‌ ، لعنت بر تو‌اي مرد که بيزارم از تو!  لبخندي از غم بر چهره داري که لذتي دو چندان ميبرد مرد،   واي چه زجري ميکشم!   
 لعنت بر تو مرد ، نفرين بر تو پدر، بر تو برادر، نفرين بر آيينت، نفرين بر مذهبت، که مرا اسير کرد.                    به خواب فرو مي‌روي , اي کاش خوابي‌ ابدي بود!

No comments:

Post a Comment