Friday, November 7, 2008

کودکان و آموزش و پرورش اسلامى Islam Education

تریبون آزاد رهائی زن
کودکان و آموزش و پرورش اسلامى
در دفاع از آموزش سکولار
اعظم کم گويان
اين واقعيتى انکار ناپذير است که آموزش و پرورش از مهمترين سنگ بناهاى کليه جوامع انسانى بوده و خواهد بود. شيوه و روشى که يک جامعه کودکان خود را بار مى آورد، قبل از هر چيز و بيش از هر چيز ديگرى در سيستم آموزش و پرورش آن جامعه منعکس مى شود.
من در سخنرانى ام مى کوشم تصوير کاملى از آموزش اسلامى در ايران بدهم، تاثير آموزش اسلامى را بر برنامه آموزشى مدارس، بر دختران دانش آموز و حقوق آنها و بر رابطه بين کودکان دختر و پسر دانش آموز بررسى خواهم کرد. بحث در مورد تحميل حجاب بر دختر بچه ها و نوجوانان دختر، حاکميت آپارتايد جنسى و شيوه برخورد به مسائل جنسى و آموزش جنسى در مدارس ايران بخش ديگرى از سخنرانى من است. در پايان بر ضرورت يک سيستم آموزشى سکولار که ضامن تربيت و بار آوردن يک نسل شکوفا از کودکان و جوانان است و توسعه و تحول جامعه را تامين مى کند، تاکيد مى نمايم.
با موج برگشت عليه سکولاريسم در سطح جهان، عروج اسلام سياسى و تلاش براى بازگرداندان خدا و حاکميت دين بر زندگى اجتماعى مردم، بيست ساله گذشته را به دوران تاريکى در زندگى مردم بخصوص زنان و کودکان تبديل کرد. افکار و آراى قرون وسطايى براى ستم به مردم به قانون زندگى در قرن بيستم تبديل شد. کلمات از بيان استبداد و توحش جنبشهاى اسلامى و دولتهاى اسلامى قاصرند. پس از يک دوره طولانى که اسلام ديگر به ميزان گذشته در حاکميت و قدرت قرار نداشت، دوباره ايدئولوژى در حاکميت در يک سرى از کشورها منجمله ايران گرديد که در نتيجه آن جامعه دچار عقبگردهاى جدى اى در حقوق مدنى بخصوص حقوق انسانى و مدنى زنان و کودکان گرديد. يکى از اين عقبگردهاى ويران کننده، آموزش و پرورش اسلامى است. آموزش اسلامى در برنامه درسى مدارس و در محيط آموزشى، در چگونگى برخورد به تحولات علمى و در شيوه اى که حقوق دختران دانش آموز پايمال مى شود و بويژه در تعاليم اسلامى نسبت به زنان خود را نشان مى دهد.
برنامه درسى مدارس
در سيستم آموزشى مذهبى موجود که تاکنون در برخى از جوامع عملى و اجرا مى شود، روش، تلقين و تحميل مذهب به کودکان دانش آموز بوده است. اين روش کودکان را وادار مى کند که فقط به اعتقاداتى که توسط والدين و يا اوليا مدرسه به آنها تلقين مى شود باور کنند و مغز و قدرت فکرى و عقلى خود را بر روى هر نوع انديشه متمايز و متفاوت ببندند. در اين سيستم معملين مى کوشند عقايد خدشه ناپذير در مورد وجود خدا، در مورد حقانيت مسيحيت و غيره را در ذهن کودکان بکارند و از تهديد و تطميع و تنبيه براى اين تحميل استفاده مى کنند. در جوامع خاورميانه اسلام تاثير فوق العاده اى در مدارس و سيستم آموزش و پرورش دارد. ايران در اين منطقه، يک نمونه بشدت افراطى است و تاثير اسلام در سيستم آموزشى فراتر از مرزهاى متعارف است. در ايران اسلام در قدرت سياسى و حاکميت قرار دارد و بر کليه جنبه هاى تحصيل و آموزش حکم مى کند. اعتقاد به اين دين و زندگى طبق احکام، ارزشها و تعاليم اسلامى، پيش شرط زندگى و بقاى مردم در ايران است. آموزش قرآن کتاب آسمانى اسلام و ياد گرفتن آن از سال اول تحصيل ابتدايى اجبارى است. معلمين براى گرفتن جواز تدريس، بايد در امتحانى که معلومات و دانش اسلامى آنها را تست مى کند، قبول بشوند. اين امتحان ميزان معلومات معلمين در مورد احکام اسلام، نماز، قرآن و حديث وشايستگى آنها براى تدريس را اندازه مى گيرد.
در مدارس، روزمره پروپاگاند اسلامى بطور سيستماتيکى در جريان است. آزادى انديشه و افکار آزادانه و فارغ از کنترل دين ممنوع و قابل مجازات است. خرافات در برنامه درسى مدارس نفوذ و اشاعه يافته است. اين وضعيت، يک محيط تاريک، راکد و سياه را بر مدارس حاکم کرده است. به کودکان مى آموزند که اگر از احکام و مقررات اطاعت نکنند در آتش جهنم خواهند سوخت. اين وضعيت دانش آموزان را از يادگيرى و تجربه و کسب دانش و علم محروم مى کند. اين فضا حس کنجکاوى آنها را مى کشد و جستجوگرى و تمايل به ياد گرفتن را با احکام و ارزشهاى تاريک و کهنه ١٤٠٠ سال پيش يعنى زمان محمد پيغمبر اسلام را جايگزين آنها مى کند.
احکام و تعاليم اسلامى در مورد زنان يکى از مخرب ترين جنبه هاى آموزش و پرورش در ايران است. اين تعاليم به کودکان مى آموزند که زنان جنس فرودست و نيمه مرد محسوب مى شوند؛ که زنان مايملک مردان هستند؛ که مردان در صورتى که همسرانشان از آنها اطاعت نکنند حق دارند آنها را تنبيه کنند و کتک بزنند؛ که زنان منشا بالفعل بفساد کشيدن جامعه هستند و به همين دليل حجاب بايد به آنها تحميل شود تا جلوى فساد اخلاقى جامعه گرفته شود. به کودکان مى آموزند که حجاب بعنوان مرز مشروع حضور فيزيکى زن، مردان و جامعه را از هر نوع خطر احتمالى بى اخلاقى و تخريبى که زنان منشا آن هستند، حفظ مى کند. کودکان دانش آموز در مدرسه ياد مى گيرند که وظيفه اصلى زنان خانه دارى، بچه دارى و خدمت به شوهر است. آموختن سلطه مرد و موقعيت فرودست زن بمثابه امرى طبيعى، لازم و موجه يک تم اصلى آموزش در مدارس ايران است. زنان فقط بعنوان مادر و زن خانه دار در کتابهاى درسى توصيف و تصوير مى شوند. در مدارس به کودکان رابطه سنتى بين زن و مرد، جداسازى زنان در زندگى اجتماعى و آپارتايد جنسى را بعنوان نورم زندگى آنها آموزش مى دهند.
آپارتايد جنسىيک وجه مهم ديگر آموزش دينى در ايران، حاکميت آپارتايد جنسى است. در ايران آپارتايد جنسى در کليه زمينه هاى زندگى از جمله در محيط هاى کار، رستورانها، ترانسپورت، کتابخانه ها، بيمارستانها و مراکز درمانى و مدارس و مراجع آموزشى اجرا مى شود. کودکان دختر و پسر از همان ابتدا در مدارس از هم جدا مى شوند. طبق ارزشهاى اسلامى که در ايران مبناى قوانين هستند، زنان بدليل جنسيت شان متهم هستند که جامعه را بفساد مى کشانند و مردان را از خود بيخود مى کنند. بخاطر اين جرم بايد آنها را از همان اوان کودکى تا لحظه مرگ کنترل کرد و مجازات نمود.
دختران دانش آموز چه در مدرسه و چه در جامعه زير فشار فوق العاده زيادى قرار دارند. حجاب با زور به آنها تحميل مى شود. حجاب آنها را از جنب و جوش و حرکت آزادانه، بازى، شادى و لذت بردن از فعاليتهاى اجتماعى متناسب با سن و سال شان محروم مى کند. مسئولين مدرسه با استفاده از جاسوسى و خبرچينى دختران را براى آرايش، صحبت کردن با پسران، داشتن عکس هنرپيشه ها و غيره کنترل مى کنند. حتى دانش آموزان را با ارعاب وادار مى کنند که در مورد روش زندگى والدين خود و اينکه آيا مادرانشان قوانين و مقررات اسلامى را در خانه زير پا مى گذارند، براى آنها خبرچينى کنند. اين يک سيستم انگيزاسيون در مدارس ايجاد کرده است. محيط و فضا، پر از کنترل و سرکوب است، سرکوب رفتار و ذهن و روح کودکان.
رابطه ايجاد کردن و دوستى بين پسران و دختران ممنوع است، گناه محسوب شده و قابل مجازات است. دختران زير کنترل طاقت فرسايى هستند. خنديدن آنها، حرف زدنشان، راه رفتن و لباس پوشيدن و جنب و جوش شان بدقت مونيتور شده و کنترل ميگردد. اگر حجاب آنها کاملا مطابق موازين نباشد حتى در هنگام بازى، معلمين و مديران مدرسه دختران را جسما و روحا تنبيه مى کنند.
جشن تکليفدر ايران سن قانونى ازدواج براى دختران بر اساس قرآن و سنت محمد، نه سال تعيين شده است. رسيدن دختران به اين سن، يعنى نه ساله شدن آنها طبق قانون اسلامى جشن گرفته مى شود چون آنها ديگر بالغ محسوب مى شوند. مسئولين مدرسه اين روز را با برپايى مراسم جشن مى گيرند و آن را "جشن تکليف" مى خوانند. در اين جشن، دختران نه ساله بايد تمام بدن خود منهاى صورتشان را با يک حجاب سفيد بپوشانند. يک آخوند درباره نقش دختران در جامعه موعظه کرده و به آنها در باره فتنه (هرج و مرج) و فرهنگ غربى هشدار مى دهد. او به دختران نه ساله يادآور مى شود که مهمترين وظيفه آنها جلوگيرى از فساد از طريق حجاب اسلامى است. از اين روز به بعد، دختران از بازى با پسران غير از برادران خود که محرم محسوب مى شوند، منع مى گردند. از اين پس، دختران از بلند خنديدن منع مى شوند. اين دختر بچه هاى نه ساله بايد با اجراى نمازهاى پنجگانه انقياد و فرودستى خود را به خدا بجا بياورند. به آنها مى گويند اگر حجاب شان درست و کامل نباشد و مويشان از زير روسرى و مقنعه بيرون بيايد، در جهنم به سزاى اعمال خود مى رسند و هزاران مار بر پيشانى و سرشان خواهد روئيد.
در باره آموزش جنسى اصلا نمى توان حرفش را هم زد چرا که صرف حرف زدن در باره مسائل جنسى يک جرم کبيره محسوب مى شود. هر نوع رابطه اى بين دختران و پسران منع است. در چنين محيطى اين يک گناه بزرگ است که در مورد اندامهاى جنسى زن و مرد، کارکرد اين اندامها و آموزش مسائل جنسى حرفى زد و اشاره اى کرد. هر چيز مرتبط با رابطه بين دو جنس مونث و مذکر سرى، گناه آميز و پر از تحقير تلقى مى شود.
کودکان بطور عادى مشتاق آموختن و تجربه کردن هستند؛ مى خواهند درباره جهان بدانند؛ در مورد بدن خود و فونکسيونهاى آن بياموزند. کنجکاوند بدانند که نوزاد از کجا آمده است و مى خواهند درباره جنس مخالف خود بيشتر بدانند. همه اين کنجکاويهاى نرمال و لازم با داستانهاى ترسناک در مورد جهنم و شيطان پاسخ داده مى شود. اين سيستم فقط عقب ماندگى و رياکارى ببار مى آورد.
حجاب دختران زير سن قانونى ١٦ سالکشيدن حجاب بر سر و بدن دختر بچه ها و نوجوانان دختر تاثير فوق العاده مخربى بر زندگى و روح و ذهنشان دارد. حجاب کردن بر سر کودکان و نوجوانان دختر که به سن بلوغ قانونى در دنياى امروز يعنى ١٦ سال نرسيده اند، بايد قانونا منع شود چرا که اين تحميل پوشش پيروان يک سکت مذهبى خاص به کودک است. دفاع از حقوق مدنى کودکان ايجاب مى کند که اين تحميل، قانونا منع شود. کودک دين، سنت و تعصبى ندارد و به هيچ فرقه و سکت دينى نپيوسته است. جامعه موظف است که شرايط زندگى و رشد سالم و برابرى براى کودکان و شرکت فعال آنها در زندگى اجتماعى فراهم کند. قانون و برخورد جدى جامعه بايد با هر کس که بخواهد مانع رشد و زندگى اجتماعى کودک بشود، مقابله نمايد.
آموزش و پرورش سکولارحقوق کودکان بايد در مقابل هر نوع دست اندازى و تعرض دين و فرقه هاى دينى حفاظت شود. محروم کردن کودکان از حقوق مدنى و اجتماعى شان مانند آموزش سکولار، شرکت در فعاليتهاى اجتماعى متناسب با سن خود و تفريح و سرگرمى بايد جرم محسوب بشود. آموزش اسلامى در ايران و ساير دولتهاى اسلامى يک کودک آزارى سيستماتيک است.
جامعه موظف است از حقوق کودکان محافظت کند. ما در ايران و کشورهاى مشابه بايد خواهان استانداردهايى بشويم که در نتيجه جنبش روشنگرى و مبارزه عادلانه زنان و مردان بيشمارى در غرب به نورمها و قوانين سکولار آموزش و پرورش تبديل گشته اند.
جامعه موظف است کودکان و افراد زير ١٦ سال را از همه نوع دست اندازى مادى و معنوى اديان و نهادهاى مذهبى حفظ کند. جامعه بايد آزادى مذهب و لامذهبى را تضمين کند، اين بويژه در جوامعى حياتى است که در آنجا به کودکان مى آموزند که يهوديان، بهائيان و ساير غير مسلمانان و بى خدايان مجرم هستند و بايد از حقوق انسانى محروم بشوند. جدائى کامل دين از دولت، کودکان را از دست اندازى اديان حفظ مى کند.
به اعتقاد من هر تلاش و مبارزه اى عليه اين کودک آزارى در آموزش و مدارس، راهى جز درافتادن با اسلام سياسى و اسلام در قدرت دولتى و مبارزه براى سکولاريسم ندارد. اين پيش شرط برپايى يک جامعه انسانى و آزاد و تامين استعدادها و نيازهاى کودکان است. فقط و فقط يک جنبش اجتماعى قدرتمند مدرن، سکولار و برابرى طلب قادر است به کودک آزارى دينى پايان بخشد. آموزش و پرورش اسلامى واقعا کودک آزارى سيستماتيک است.
جدايى کامل مذهب از آموزش و پرورش، ممنوعيت تدريس موضوعات مذهبى و دگمها و تفسيرهاى مذهبى از موضوعات درسى بايد در مدارس و موسسات آموزشى منع شود، هر نوع قانون، مقررات و رسم و آئين که مبانى آموزش سکولار و غير مذهبى را نفى کند بايد لغو شود. اين معيارها و مقررات براى تامين و تضمين حقوق کودکان، شکوفايى نسلهاى آينده و رشد و پيشرفت جامعه اساسى هستند.
متن سخنرانى اعظم کم گويان در پنجمين سمپوزيوم "مرکز فرهنگى عرب" در ٢٩ ژوئيه ٢٠٠٠ در لندن -انگلستان و سمينار برگزار شده توسط "سازمان نجات کودک" در ٥ اکتبر ٢٠٠١ در استکلهم ـــ-سوئد. همچنين ارائه شده در سخنرانى و پانلى که توسط کمپين "عليه مدارس مذهبى" در ٧ نوامبر ٢٠٠٢ در لندن- انگلستان برگزار شد.

No comments:

Post a Comment