Tuesday, November 6, 2012

ایران بدترين محل در جهان برای زن بودن است Shahla Vakili

تریبون آزاد رهائی زن
*آخرین پیام*
 ایران بدترين محل در جهان برای زن بودن است. اينرا تنها گزارشات هر سالۀ سازمان ملل نه بلکه حوادثی که هر چند گاه توسط میدیا منعکس ميگردد، ثابت ميسازد. ماه و هفته یی نيست که گزارشی از يک خودسوزی و يا قتل فجيعانۀ يک زن يا به دليل ازدواج اجباری و يا عدم فرمانبرداری از شوهر يا اقارب وی، منتشر نگردد . چندی قبل سه دختر ایلامی در یک روز اقدام به خودسوزی وخودکشی کردند، دو تن 17 ساله و یکیشان 18 ساله بود. زنان زيادی اند که به جرم تمکین از ازدواج اجباری مورد بدرفتاری قرار ميگيرند و يا حتی وحشيانه به قتل ميرسند. کشتن، بدرفتاری فزيکی و روحی و کم ارزش دادن زنان، پديدۀ جديدی نيست بلکه بخشی از واقعيت زنده گی اسارتبار و مملو از محروميت اکثريت زنان ایران در طول سده های متمادی بوده است. اما آنچه اخيرا در ليست سياهروزی زنان اضافه شده، پديدۀ وحشتناک خودسوزی و يا خودکشی زنان است. در حال حاضر میزان خودکشی ۱۲ نفر در هر یکهزار نفر است و استان‌های ایلام، کرمانشاه، کردستان و بعد همدان رکورددار آمار خودکشی در میان زنان هستند در تهران روزانه ۱۰ نفر خودکشی می‌کنند و یکی از عوامل اصلی آن همسر دوم بودن در میان زنان است. تخریب شخصیت زنان، ازدواج‌های اجباری، تجاوزات جنسی و در نظر گرفتن آنان به عنوان ابزار از شاخص‌های بسیار مهم خودکشی در میان زنان است. خودسوزی زنان در شرايط کنونی پيامهای زيادی به جامعه و جهان دارد. از جمله زنان ایران با آتش زدن خود ميخواهند بگويند که زنده گی یی که آنها در آن قرار دارند، يک جهنم واقعی است. بی ترديد زنده گی یی که آنها از سر ميگذرانند، هر لحظه اش سوختن و نابود شدن است و ازينرو آنان ترجيح ميدهند که يکبار بسوزند و نابود شوند تا هزاران بار. آنان ميخواهند اينرا نيز به ما بگويند که درين شرايط بيچاره و تنهايند. نه کسی بداد آنها می رسد و نه کسی به کمک آنها می شتابد. آنها خود را در بيدادگاهی بنام ایران می يابند که اکثريت باشندگان مرد آن بيرحم و سلطه گرند. همچنان خودسوزی آنها اين پيام بسيار مهم را نيز در خود دارد که ديگر حوصله تاريخی زنان ایران بسر رسيده و وجدانِ بيدار شده بيش ازين به آنها اجازه نميدهد که زنده گی را به هر قيمت و با هرخواری و بيعدالتی تحمل کنند. آخرين پيام آنان ميتواند پاسخ قاطع و دندان شکن به سياستمداران، ايدئولوگهای و ريزه خواران وطنی “جامعه جهانی” باشد که در برابرهر خواست در مورد آزادي و برابری زن به تيوری نسبيت فرهنگی و فرهنگ اسلامی توسل می جويند و زن ایرانی و شرقی را شايسته آزاد زيستن و برابربودن نميدانند. سياستمداران ایران بارها گفته اند و بعد ازين نيز تکرار خواهند کرد که مطالبات آزادی خواهی و برابری طلبی برای زنان ایرانی زياده خواهی غير واقعیست. ما ميدانيم که سفسطه بازی و لفاظيهای توخالی آنها بيشتر ريشه در منافع سياسی آنان دارد تا در واقعيت اجتماعی ایران. سياستمداران و صاحبنظران ایرانی که بيشتر از سه دهه با تمام ساز وبرگ اعم از روشنفکر و مذهبی در ایران حضور داشته اند، از واقعيت جامعۀ ایران به قدر کافی مطلعند، اما منافع شان مخصوصا درين شرايط با دفاع از حقوق زن در ایران جور در نمی آيد. مسأله ايکه تازه گی ندارد و بيش از سه دهه است که تمام دولتها و میدیای غرب با تمام امکانات از احزاب و گروههای اسلامی و زن ستيز در به دست گرفتن قدرت حمايت کرده اند. سياهروزی روزافزون زن ایرانی که حالا با خودسوزيها خود را ظاهر ميسازد، نتيجۀ بلافصل تبانی و “اتحاد مقدس” ارتجاع اسلامی و امپرياليسم در طول بيشتر از سه دهۀ اخير در کشور است. آخرين پيام زنان قهرمان و جان باختۀ ایرانی جدی و روشن است. آنان بيش ازين حاضر نيستند که زنده گی در اسارت مردان و بيعدالتیهای گوناگون و غير انسانی را تحمل نمايند. اين شايد اولين جرقه هایی از يک حريق گسترده یی باشد که امروز از گوشه و کنار ایران بمشاهده می رسد. آيا زنان با شهامت و آزاديخواه کشور با آتش زدن خود ميتوانند به جان سرد جامعۀ اسير و دربند ما نيز آتش بزنند؟ آيا اين زنان با خاگستر کردن خود زمينه را برای خاگستر شدن دشمنان آزادی زن در آينده نه چندان دور فراهم خواهند کرد؟ آزادی زنان و تامين حقوق برابر آنان با مردان که هر سال در 8 مارچ در سراسر جهان تجليل ميگردد، يک امر مهم اجتماعی و پيامد يک جنبش و حرکت بزرگ سياسی و اجتماعی در جامعه است. اين يک جنبش آزادي خواهی و برابری طلبی است که همه نيروها ی استثمارگر و استبدادی را به مصاف می طلبد. در ایران مشخصا جنبش آزادي خواهی و برابری طلبی به ويژه جنبش ازادي خواهی زنان بايد از سر نعش منحوس نيروها و نهادهای اسلامی و سنتی عبور کند. همانگونه که بدون جنبش آزادي خواهی زن حرکت برابری طلبی و آزادي خواهی در يک جامعه به طور کلی معنی ندارد، جنبش آزادي خواهی زنان در غياب جنبش برابری طلب و آزادي خواه عمومی تصوری محض و سرابی بيش نيست . يا به عبارت ساده و روشن، جنبش آزادي خواهانۀ زنان با جنبش سوسياليستی در يک پيوند عميق و ناگسستنی قرار دارد. شهلا وکیلی

Friday, October 26, 2012

اطلاعیه پایانی سومین کنفرانس سراسری سازمان رهائی زن

اطلاعیه پایانی سومین کنفرانس سراسری سازمان رهائی زن


سومین کنفرانس سراسری سازمان رهائی زن در روز بیست و یکم اکتبر سال دوهزار دوازده  در شهر گوتنبرگ سوئد با شرکت اکثریت اعضای کانون مرکزی و تعدادی از اعضای فعال سازمان برگزار شد.
کنفرانس با گزارش مینو همتی از فعالیتهای فعالین سازمان، نشریه و تلویزیون و همچنین انعکاس آن در جامعه آغاز شد. سپس چند متمم پیشنهادی به اساسنامه سازمان ارائه شد و مورد بحث و به اتفاق آرا به تصویب رسید.
کنفرانس با تاکید بر تشدید فعالیتها به انتخابات کانون مرکزی پرداخت، ابتدا در مورد تعداد اعضای کانون بحث و تبادل نظر شد و نتیجتا به پانزده نفر رای داد. کانون مرکزی منتخب کنفرانس سوم سازمان رهائی زن عبارتند از: آفاق وکیلی، آوات صادقی، اسعد کوشا، پری زارع، رعنا کریم زاده، سالار کرداری، دیانا نامی، سیوان رضائی، شراره رضائی، نشمیل فتاحی، نظیره معماری، فیروزه فرهی، گلباخ سلیمی، لاله زندی و مینو همتی.
اعضای کانون مرکزی منتخب سومین کنفرانس سازمان رهائی زن درپایان کنفرانس، مینو همتی را به اتفاق آرا به دبیری انتخاب نمود. دبیر منتخب، اعضای کمیته اجرائی سازمان را معرفی و از کانون مرکزی رای اعتماد گرفت.اعضای کمیته اجرائی عبارتند از سیوان رضائی، شراره رضائی و مینو همتی.
کنفرانس با روحیه ای پر انرژی و با عزمی راسخ برای توسعه و گسترش فعالیتهای سازمان در دوره پیش روی پایان پذیرفت.


سازمان رهائی زن
بیست و دوم اکتبر دوهزار و دوازده
22 October 2012

Monday, October 22, 2012

پیام کنفرانس رهایی زن به فعالین حقوق زنان

پیام کنفرانس رهایی زن به فعالین حقوق زنان

در جهانی که بشریت به پیچیده ترین تکنولوژی مجهز است و دسترسی همگان به این تکنولوژی حصارها و مرزهای ممنوعه قدرت های حاکم را شکسته است!

در جهانی که سرعت اختراعات در دنیای به اصطلاح پست دیجیتال، هر روز  بیش از یک قرن گذشته، دستآورد دارد!

سهم اکثریت زنان از آفریقا و آسیا تا آمریکا و خاورمیانه، از مهد تمدن اروپا تا قعر تحجر عربستان سعودی، همچنان شهروند درجه دو بودن است.

شهروند درجه دومی که، هنگامی که به کشورهایی چون ایران و پاکستان و عراق و افغانستان و عربستان و سومالی و .. میرسد، شهروند که نه، در ردیف بردگان خانگی، قرار دارند. جایی که نوجوان فعال حقوق زنان آن، 14 ساله در مقابل چشم همین جهانیان ترور میشود. و باند جنایتکاری هم که مدتها بعنوان حاکم، قدرت را قبضه کرده بود، طالبان، بی شرمانه مسئولیت آن را بعهده میگیرد.

موقعیت زن در جهان امروز، لکه ننگی بر پیشانی بشریت، و شاخص مهمی در اندازه گیری میزان تمدن جهان است. در بهشتی مملو از رفاه و ثروت و پیشرفت، سهم اکثریت زنان برهوت قرون وسطایی است که در آن فعال حقوق زنان را به جرم طلب حرمت انسانی، به بند میکشند و ترور میکنند!

در این برهوت و بدویت قرون وسطایی اما که در آن، زن رسما یا عملا شهروند متساوی الحقوق نیست،  صدای انقلابات در خاورمیانه، در تونس و مصر، نوید بیداری و دستیابی مردم به آزادی را داد. همه بهار عربی را جشن گرفتند. بهاری که بسرعت با پیشروی ارتجاع اسلامی و تعرض خزنده آن به حقوق زنان در تونس و مصر، موقعیت زنان را نه تنها در این دو کشور بلکه در سراسر خاورمیانه به مخاطره انداخت.

گروه ها و دستجات مختلف از اخوان المسلمین و  سلفی و القاعده و گروه های مختلف  ارتجاع اسلامی، که غالبا حمایت مادی و نظامی بی دریغ دول "معظم" غربی را هم در اختیار دارند، سعی میکنند که موقعیت پست تری را به  زنان در کشورهای عربی، تحمیل کنند.   

در این شرایط ما فعالین حقوق زنان، کسانی که حاضر نیستند بر سر حقوق ابتدایی و انسانی زنان با ارتجاع ضد زن، مردسالار و مذهب زده، سازش کنند، در کنفرانس رهایی زن گرد هم جمع شده ایم تا همبستگی خود با مبارزه زنان در ایران، تونس، مصر و سراسر جهان را اعلام کنیم و تلاش کردیم که صدای اعتراض  و مطالبات و خواسته های بحق حقوق زنان باشیم.
سازمان رهایی زن، از مقاومت بر  حق زنان در تونس و مصر در مقابل پیشروی خزنده ارتجاع اسلامی حمایت میکند و تلاش میکند که آن را بهرشکل ممکن، تقویت کند. 
ما مبارز ه زنان در خاورمیانه و کشورهای عربی، بخصوص در تونس و مصر را مبارزه خود میدانیم و معتقدیم که پیشروی آنها به امر مبارزه ما در ایران برای عقب راندن ارتجاع اسلامی حاکم، خدمت میکند. همانطور که پیشروی ارتجاع اسلامی در هر گوشه از جهان و بخصوص در خاورمیانه و در کشورهای عرب زبان، ارتجاع ضد زن در ایران را تقویت میکند.

ما بعلاوه در سازمان رهایی زن برای تحقق مطالبات فوری زیر، تلاش میکنیم:

1-    ترور مالالا یوسفزای بدست اسلامیون طالبان و پاکستان را محکوم میکنیم و خواهان مجازات  آمرین و عاملین این جنایت فجیع هستیم.
2-    ما خواهان آزادی بی قید و شرط همه زندنیان سیاسی و فعالین حقوق زنان و دانشجویان،  از جمله نسرین ستوده، شیوا نظر آهاری، ژیلا بنی یعقوب، نسیم سلطان بیگی و دیگر زنان دربند هستیم؛ و تلاش میکنم که صدای اعتراض آنها باشیم.
3-    ما خواهان آزادی بیان و اندیشه و به رسمیت شناختن آزادی و برابری و توقف سرکوب فعالین سیاسی و اجتماعی و نهادهای مردمی توسط جریانات پلیسی و مذهبی  هستیم؛
4-    ما خواهان برچیدن کلیه قوانین زن ستیز اسلامی، و کوتاه شدن دست همه مذاهب از زندگی زنان هسیتم. ما بخصوص برای برچیده شدن فوری بساط جزای اسلامی و بخصوص قانون شنیع و ضدبشری سنگسار،  مبارزه میکنیم.  خواهان لغو فوری اعدام و  و مخوف ترین شکل آن، یعنی قصاص، و حذف آن از قانون جزایی ایران هستیم؛
5-    ما خواهان جمع شدن فوری بساط تعرض و دخالت حکومت ایران نسبت به حق زنان در مورد جلوگیری از بارداری و دسترسی آنها به امکانات پزشکی لازم، هستیم. 
6-    ما تصویب هرگونه قانون تبعیض آمیز علیه زنان، توسط اخوان المسلمین و دیگر جریانات مذهبی را محکوم میکنیم.  و خواهان آزادی و برابری کامل زن و مرد و حقوق انسانی برای همه شهروندان هستیم؛
7-    ما هرگونه خشونت نسبت به کودکان، بخصوص سواستفاده جنسی تحت عنوان "ازدواج" زودهنگام کودکان زیر 18 سال، را محکوم میکنیم. و آن را صدور مجوزهای شرعی و قانونی برای تجاوز و خشونت نسبت به کودکان، میدانیم؛
8-    ما میلیتاریسم، عملیات نظامی، تحریم اقتصادی علیه مردم در ایران و دیگرکشورها را محکوم میکنیم و آنرا ابزار تخریب جوامع انسانی میدانیم.
9-    ما قتل های ناموسی را به شدت محکوم میکنیم و خواهان پیگیری قانونی و جنایی شدن این عمل شنیع و ضد انسانی هستیم؛
10-   ما خواهان آزادی و برابری بدون قید و شرط زنان و مردان در کلیه شئونات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستیم.
کنفرانس "آزادی و رهائی جامعه، جای حق زن؟"
سازمان رهایی زن – گوتنبرگ سوئد
20 اکتبر 2012

Monday, August 27, 2012

دستان یاریگر در اسارت! Earth Quake relief workers arrested



دستان یاریگر در اسارت!
نیروهای یگان ویژه با تجهیزات ضد شورش برای دستگیری «نوید خانجانی، واحد خلوصی، شایان وحدتی، میثاق افشار، حسن رونقی، وحید روحانی، مازیار اسماعیل‌پور، مرتضی اسماعیل‌پور، حمیدرضا مسیبیان، علی محمدی، محسن صائمی، مسعود وفابخش، هومن طاهری، دانیال حسینی، بهرام شجاعی، محمد ارجمندی‌راد، اسماعیل سلمان‌پور، باغبان باشی، مهدی صالحی، بهروز علوی، میلاد پناهی‌پور، سپهرداد صاحبان، امیر رونقی، جعفر غلامی، امین رونقی و امین صالحی» به کمپ روستای سرند حمله کرده‌اند  و بازداشت‌شدگان را با ضربات متعدد باتوم، مشت و لگد به زندان بردند!
جرم اینان یاریگری و کمک رسانی به زلزله زدگان روستائیان محروم زلزله زده تبریز است، زلزله ای که در روز شنبه 21 مرداد به گفته کارشناسان با قدرت نه چندان بالای  6.2 ریشتری، به دلیل عدم استحکام خانه های روستایی که با خشک و گل  و کلوخ ساخته شده بودند صدها کشته و آواره و زخمی برجای گذاشت.
زلزله 6 ریشتری که بسیاری از مردم نوعدوست در کل شهرهای دیگر ایران را هم  لرزاند، لرزه ای  از نوع انسانیت که از همان ساعات اولیه این حادثه ناگوار، فعالان اجتماعی و جوانان با تشکیل اکیپ های خودجوش و جمع آوری کمک های مردمی وسایل مورد نیاز را مستقیما و بدون وابستگی به نهادهای دزد و غارتگر دولتی رژیم  بدست مصیبت زدگان رساندند.
زلزله 6 ریشتری ظاهرا رژیم اسلامی  را هم لرزاند، لرزه ای از ترس و وحشت از اتحاد و همبستگی و با هم بودن مردم را تاب نیاورد و با حمله و یورش وحشیانه ی سپاه و بسیج به کمپ های جوانان امدادرسان آنان را با باتوم مورد  و ضرب و شتم قرار داده و با افکاری مالیخولیایی با برچسب زدن اتهامات واهی جاسوسی و داشتن مواد مخدر روانه ی زندان کردند، تا با دستگیری و به زندان بردن نهادهای مردمی مانع اطلاع‌رسانی شفاف و صریح از وضعیت مردم مصیبت‌زده شوند.
اکنون این فعالان اجتماعی و جوانان بازداشت شده  در وضعیت بسیار بد فشارهای روانی و جسمی بسر میبرند و از هرگونه خدمات پزشکی و دارویی محروم هستند ،  برای 11 نفر از آنان وثیقه های سنگین 50 میلیون ریالی صادر شده که بسیاری از آنان توان و امکان تهیه ی  چنین وثیقه هایی را ندارد و تعداد 21 نفر در بند مجرمان سنگین با  اعتصاب غذا خشک، سلامتی و جانشان در خطر است.
امروز نوبت ماست تا برای نجات جان این عزیزان دست یاریگرمان را دراز کنیم و وظیفه ی انسانی مان محکم میکند تا  همه ی ما فعالان اجتماعی، نهادهای مردمی و مردم  آزادیخواه برای نجات جان این جوانان تلاشگر و دلسوز جامعه  به شکل گسترده ای به اینگونه اعمال غیرانسانی اعتراض کنیم و از این عزیزان و همراهان همیشگی درخواست میکنیم  دست از اعتصاب غذا و آسیب بیشتر به جسم وجانشان برداشته و جامعه به این نیروهای فعال بیشتر از هر زمان نیازمند است،   نهادهای فعالین حقوق کودکان، حقوق زنان، حقوق بشر و تمامی نهادهای مردمی باید  به یاری آنان بشتابیم  و اجازه ندهیم رژیم وحشی با دستگیری و آزار و اذیت و شکنجه ی فرزندان و عزیزانمان، انسانیت و نوعدوستی و اتحاد مردمی  را لگدمال کنند.
شراره رضایی
سازمان رهایی زن
27/08/2012



Wednesday, August 15, 2012

با تأثر و تأسف فراوان Earth Quake in Iran

با تأثر و تأسف فراوان ، بازهم با غفلت مسئولان در یک اتفاق  طبیعی، شاهد از دست دادن عزیزانمان بودیم .
این اتفاق ، تلفات بسیاری دربرداشت درحالیکه امروزه با پیشرفتهایی که در صنعت ساخت و ساز در سراسردنیا صورت گرفته در مناطق پرخطراز ساخت مناسب بهره میبرند تا جان انسانها در امان باشد ضمن این که بسیاری از کشورها به خوبی به پیش بینی چنین حوادثی نیز میپردازند ، البته از این چنین افرادی نمیتوان انتظار انسانیت داشت زمانی که رییس جمهور ایران در چند سال اخیر با پرداخت هزینه های بسیار اقدام به ساخت خانه های ضد زلزله در ونزویلا نمود اما به این همه مناطق درمعرض خطردر  اطرافش کمترین توجهی نکرد. با وجود آنکه بارها اذعان داشته اند که ایران منطقه ای زلزله خیز بوده و در نظام اخیر شاهد سه بار تکرارفاجعه بار این اتفاق بوده ایم از زلزله ویرانگر رودبار و همچنین زلزله مهیب  بم گرفته ، تا اینک زلزله آدربایجان شرقی. اما دریغ ازاندکی توجه به روستاها و مکانهایی که با ناامنی و سستی بناهای کاهگلی و روستایی امکان تلفات دراینچنین اتفاقاتی را افزایش میدهد.
آری باری دیگر درروز شنبه مورخ 21/مرداد/1391 با لرزش زمین تعدادی ازانسانهای مظلوم جانشان را از دست دادند ، عزیزان آذری چند روز پیش در یک حادثه طبیعی دیگر تلفات جانی قابل توجهی بویژه در شهرستان ورزقان داشته اند. افرادی که با کمترین شرایط معیشت در روستاها زندگی سختی داشت در حالی که مانند همه انسانها ، مستحق حقوق انسانی متعارف و معیشتی با کیفیت بودند ؛ دل به طبیعت بسته  و با قناعت دست از دنیا شسته به زندگی ساده روستاییشان بسنده کرده بودند، آنها که برای داشتن کانون خانوادگی به دور از معضلات جاری و روزمره سیاسی و کسادی کار کشاورزان که واردات انواع میوه و برنج و ... چند سالی است متداول شده و اخیراً با وجود فشار سنگین تحریمها عرصه بر آنان بیش از پیش تنگ شده ، به داشتن حداقلها در زندگی قناعت کرده بودند تا فقط جان عزیزانشان به خطر نیفتد ،که همان سرمایه شان که خانواده شان بود را در زلزله ای 6 و اندی ریشتری از دست دادند .
چه بسیار کودکانی که در این فاجعه غم انگیز ، والدینشان را ازدست داداند و چه بسیار مادران و پدران زحمتکشی که درآن ساعت از روز برسر زمینها و امورروزمره، برای لقمه نانی حلال در گرمای تابستان عرق می ریختند که ناگاه عزادار جگرگوشه هایشان شدند و باید کودکان معصومشان را در قعر آوارها جستجو کنند.
آنچه در این بین بیش از همیشه نمود داشته ، عدم توجه و اطلاع رسانی و پوشش خبری مناسب صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران بوده که نه تنها در همان روز به پوشش مناسب این خبر نپرداخته که با ذکر آن در برنامه طنز " خنده بازار " به تمام مردم توهین نیز نموده.
جالبتر آنکه ریاست محترم جمهور ، سفر مکه و حج مستحبش را به وظیفه ای که در قبال این همه ایرانی و بقول خودش با ادای سوگند پذیرفته ، ترجیح داده و در این بحران حتی در ایران نمانده و هیچ کمکی به زلزله زدگان نرسانده بلکه در محضر امیر مکه نشسته و به جای غم و اندوه ، لبخند بر لب دارد. همچنین او که به عزیزان زلزله زده تسلیت نگفته ، برای رییس جمهور سیرا لئون به مناسبت درگذشت مادرش پیام تسلیت فرستاده.
ضمن آنکه گفته میشود مسیول هلال احمر ایران هم در همین ایام به لیبی سفر کرده ، هر چند در این بحران مردم عادی به یاری زلزله زدگان پرداخته و برای آنان مایحتاج اولیه را فراهم نموده اند و به صورت گروهی خود را به محل رسانده اند که البته اینگونه حضور درخور تقدیر است اما در صورت فقدان نیروهای سازماندهی شده ، آموزش دیده ، مجرب  و متبحر به آن متوسل میشوند چرا که نجات و احیا خود اصولی دارد که بی اطلاعی از آن میتواند گاهی منجر به صدمه رسانی هم شود اما این عزیزان در جواب کوتاهی دولت ، داوطلبانه به نجات و کمک رسانی شتافتند .
بنابرهمین اقدامات ، گروهی از فعالان در شبکه های اجتماعی برای همدردی با زلزله زدگان آذربایجان شرقی، تصمیم به اعلام یک زمان واحد و مشخص گرفتند و حسب توافق این زمان  ساعت 6 عصر به وقت ایران مورخ 26/مرداد/1391 میباشد تا ضمن اظهار همدردی و اتحاد ، خواستار کمک رسانی به ایشان نیز بشوند.
 چرا که دولت و رهبری از این امر خودداری نموده اند وبنابر مصالح سیاسیشان ، خود را مشغول حل بحران سوریه نشان داده اند.
در این بین ، تنها برنامه ای که در صدا وسیما همچون همیشه با مردم همدل و همصدا بوده برنامه نود بود که توسط عادل فردوسی پور که به تازگی از بازیهای المپیک باز گشته بود به همدردی با زلزله زدگان پرداخت و در برنامه عنوان کرد که شرکت مخابرات پذیرفته عواید حاصل از برنامه این هفته را به زلزله زدگان آدربایجان شرقی اختصاص خواهد داد تا هم وطنان با یک " اس. ام. اس " خالی به برنامه به آنها کمک کنند که 4200 نفر در این برنامه شرکت نمودند ، با امید به عمل به وعده شان.
البته تا حدی ارتش و هلال احمر تلاشهایی از جمله باز کردن جاده وبرخی کمک رسانیها به انجام رسانیده اند اما مناسب با میزان فاجعه نبوده.
ضمن آنکه در این شرایط ، مسأله تحریمها بیشتر نمود پیدا میکند از جمله کمبود شدید داروها و تجهیزات پزشکی و درمانی ، انتقال وجه نقد به ایران به علت تحریم کامل بانکها و کمکهای انسان دوستانه دیگر که همه اینها نتیجه اعمال یکجانبه و خودخواهانه دولت و نظام حکومتی ایران بوده و همچون همیشه توده مردم و عوام هزینه اینچنین تصمیمات نابخردانه ای را پرداخت می کنند. و در اینچنین شرایط سختی بیش از پیش به کمکهای مردمی و همکاری اجتماعی نیاز است.
در جامعه ای که هر یک از روحانیان به نحوی قصد تفرقه در میان مردم را دارد، یک روحانی در برنامه شبکه 3 سیما گفته" مردم آسیب دیده نباید توقع کمک از دولت را داشته باشند، حتی توقع از مردم هم نداشته باشند و به داشته های مادی و معندی خود اکتفا کنند " ، آیا مردم زلزله زده روستایی که عامل اصلی مرگ عزیزانشان فقر و زندگی در خانه های روستایی است ، پس از زلزله سرمایه دیگری هم دارند؟
امام جمعه قم می گوید : دانشمندان ما باید تحقیق کنند، ببینند در این موقعیت حساس واقعا این حادثه آذربایجان زمین لرزه بوده، که سرمنشاء آن فساد و بی حجابی است، یا از طرف استکبار و صهیونیزم یک نوع حمله نظامی یا یک زلزله سیاسی به ما وارد شده است.
و البته از همه جالبتر روحانی ای است که میگوید ، مردم نباید تمام فطریه خود را به زلزله زدگان بپردازند بلکه فقط میتوانند بخشی از آن را صرف کمک نمایند ؛مگر نه این که میگویند فطریه را به مستحق نیازمند باید پرداخت ؟ و در این برهه از زمان که انسانهایی مظلوم گرفتار این چنین حادثه ای اسف بار و ناگهانی شده اند په کسی مستحق تر از اینان؟ ایشان نگرانند از سهم خودشان کم شده رنگی ازسفره هفت رنگشان کاسته شود.
با امید به این که مردم یکدل از یاد نبرند کودکام امروز این حادثه ، مادران و پدران جامعه فردایند و این عزیزان که امروز دچار درد بی والدینی میشوند بر اثراین اتفاق ناگهانی دچار مشکلات مضاعفی میگردند و آن مربوط به وضعیت روحی کودکانیست که ظرف چند ثانیه نه تنها بی خانمان شدند که اعضای خانواده شان را نیز از دست دارند، بعد ازگذشت این سالها و تکرارمشکلات ناشی ازعدم حمایت دولت و حکومت فقط مردم هستند که میتوانند با همکاری و یکدلی زخمهای یکدیگر را ترمیم نمایند و جامعه فردا را بهتر از دیروز بسازند، امید که این مصیبت دیدگان در گذر زمان به خاطرات مبدل نشده بلکه با استمرار یاری و حمایتشان ، بخشی از صدمات مادی و معنویشان را جبران کرده رد پای این ویرانگی را در جامعه انسانی کمرنگ نماییم.

                                                                                              
  الف. شیرازی
پانزدهم اوت 2012

Wednesday, August 8, 2012

‫حجاب در اسلام وقران

تریبون آزاد رهائی زن
حجاب در اسلام وقران: 

امیرعلی امیدی

به مردان با ايمان بگو ديده، فرو نهند و پاکدامنى ورزند که اين براى آنان پاکيزهتر است، زيرا خدا به آنچه مىکنند، آگاه است، تا مردان با کنترل نگاه خود، راه هرگونه تشويق براي عرضه کردن بانوان در جامعه را بندند.
زنان تا هنگامي که شرايط را براي مردان فراهم نکنند و خود را از عرضه شدن به نامحرم دور کنند، از تعرض در امان خواهند بود.(و این به این معناست زن به عنوان یک نوع جنس برای عرضه شدن خارج از تمایلات جنسی‌ زن)
و به زنان با ايمان بگو، ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشکار نگردانند، مگر آنچه که طبعاً از آن پيداست و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند.
در سوره احزاب آيه ?? مي خوانيم : اي پيامبر به زنان خود و دختران و زنان مؤمن بگو روسريها و مقنعه هاي خود را بپيچانند . اين جور به عفيفه بودن و شريف بودن شناخته مي شوند ،تا کسي معترض ايشان نشود وايشان را آزار ندهد و خداوند آمرزنده و مهربان است ....(اولا اينکه زنان در امان باشند وبه انها تعارض جنسي نشود هيچ ربطي به حجاب انها ندارد ومشاهده شده بااينکه از هر نظر زنان حجاب را رعايت کرده بودند باز مورد تجاوز جنسي واقع مي شدند نمونه ان در کشور خودمان است که تنها به بهانه ديدن تار مويي دختران وزنان را دستگير کرده وبه زندان مي برند ودر انجا توسط سرداران اسلام که طبق ايه بالا بايد چشم بپوشانند مورد تجاوز قرار مي دهند وهم در صدر اسلام خودشان چهارتا چهارتا زن مي گرفتند حتي از دختر ۹ساله نمي گذشتند ويا زنان شوهر دار که در جنگ ها انها را تصاحب مي کردند اين اسلام واقعي بود واصل انچه امروز مي گذرد در همه کشورهاي اسلامي وزنان را مورد اذيت وازار جنسي قرار مي دهند ربط به خود ان اشخاص وجامعه انجا دارد که تا چه اندازه وحشي وغير انسان باشند ويا نباشند ربط به حجاب ندارد دوم نا محرم يعني چه يعني اينکه فرق نامحرم ومحرم همان ايه کذايي که در بالا گذاشتم است شتر با شتر وسوراخ کردن و... وقتي انرا خواندند بعد حلال است وتا پيش از ان حرام که همانطور که گفتم خودش بزرگترين توهين به زن وهم مرد است اين نوع محرم شدن وازدواج سوم اينکه در کشورهاي مدرن حتي در جاهايي هست که به انها (FKKفرهنگ آزادی بدن ) مي گويند وزنان ومردان وحتي کودکان لخت مادرزاد مي گردند وحتي بازي مي کنند هيچ کس نه نگاه چپ مي کند ونه تعارض جنسي وحتي در قبايلي در امريکاي جنوبي يا استراليا هست که همه لخت مادر زاد مي گردند ونه کسي تجاوز به زني کرده ويا مي کند ونه حتي بدرفتاري ويا اينکه انها را مورد اذيت وازار قرار دهد که مثلا حجاب را رعايت نکرده خير انچه قران احمقانه قرون وسطايي اورده حتي براي خودشان هم درست نبوده چه برسد به مردمان ديگر چرا اينکه گفتم انها مردمي بودند تنها زنها را براي ارضاي جنسي مي خواستند ونگاه انها تنها بر اين مبنا بود پس حتي با اينکه چنين ايه هايي را خودشان نازل مي کردند که به اصطلاح جامعه انها اسلامي باشد ولي عملا با رفتارشان نصبت به زنان عکس ان ايه ها را ثابت کردند که نه تنها براي زنان ارزشي قايل نيستند بلکه تنها براي سواستفاده جنسي به انها نگاه مي کنند حتي اگر هزار بار انها رعايت حجاب اسلامي کنند باز مورد تجاوز واقع خواهند شد وهم اينکه از نظر علمي ثابت شده هرچه مردم در پوشش وحجاب بيشتر خود را بگيرند حرص وطمع وشهوت زيادتر مي شود نه کمتر تا جايي که زنان در انجا بيشتر مورد تجاوز جنسي واقع مي شوند تا کشورهايي که هيچ قيد وبند ومذهب وحجاب ندارند اري اسلام واقعي دين وحشيگري دين تجاوز دين ظلم وستم به مردان ومخصوصا به زنان است که هيچ پايه واساس الهي واسماني در ان واز زميني هم زميني تر است.
امیرعلی امیدی

Wednesday, August 1, 2012

ایران ثروتمند با فرزندانی فقیر

تریبون آزاد رهائی زن
ایران ثروتمند با فرزندانی فقیر
امیرعباس پاکیاری
فقر مانند نیازهای اساسی یک مفهوم پویاست.فقر یکی از بزرګ ترین پدیده های وحشت آفرین معاصر
 است و جلوه های تاثرانګیز فراوانی دارد.
حال ببینیم این پدیده در ایران به عنوان دومین کشور صادرکننده نفت در جهان و با فضای جغرافیایی
 غنی وسرمایه آب شیرین و دریا و دریاچه و سایر معادن وزمین حاصلخیز وبا میراث فرهنګی کهن چه
جایګاهی دارد؟
در حالیکه از نظر درآمد اقتصادی رتبه ایران در جهان بالای یکصد است متاسفانه از نظر رفاه اقتصادی
ایران در میان کشورهای جهان جایګاه ۷۵ را دارد و نرخ تورم نیز در ان ۲ رقمی است.
به دلیل مشکل بیکاری ،تورم و نیز عدم کنترل نقدینګی با وجود منابع عظیمی که در کشور وجود دارد
بیش از ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق و بیش از ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر نسبی
به سر می برند.با توجه به شکاف شدید طبقاتی حاکم بر جامعه ایران چنګال غول فقر تنها  پیکره نحیف
طبقات پایین جامعه ایران که درصد بزرګی را تشکیل می دهند رامی درد و طبقات مرفه در پناه ثروت
بیکران و اغلب بادآورده خود هیچګونه رنجی را متحمل نمی شوند.جالبتر اینکه در کشوری که دیانت آن
با فقر در ستیز است و فقر را هم خانواده کفر می شمارد و همواره الګوهای دینی آن (پیامبر و امامان )
در سطح  طبقات پایین جامعه می زیسته اند امروزه می بینیم که برعکس  حاکمان نظام مصلحت خود را
 در جهالت و فقر جامعه یافته اند ،چرا که دریافته اند جامعه ای که در آن فقر و فقیر زیاد باشد آنچنان
درګیر مسایل و مشکلات اقتصادی خویش است که تمایل چندانی به حضور در فعالیتهای اجتماعی  و
سیاسی ندارد و اګر هم فرد و قشری از مشکلات معیشتی و صنفی سخنی براند ،سخنش تضعیف نظام
و خیانت به انقلاب تلقی شده و حتی بعضا به دلیل اقدام علیه امنیت روانه زندان هم می شود.
از طرفی خود این حاکمان که خود را جانشین و نماینده پیامبر و امامان  می دانند و انتظار می رود که
 چون ایشان در سطح و همرنګ طبقات پایین جامعه زندګی کنند در صدر مرفه ترین طبقات جامعه جای
ګرفته اند چنانکه تنها ثروت لو رفته مقام معظم رهبری ۳۶ میلیارد دلار!! برآورد شده است یا مثلا اقای
رفسنجانی به عنوان هفتمین ثروتمند جهان مطرح می باشد.در رده های پایینتر نیز به همین ترتیب
 روزانه شاهد موارد متعدد اختلاس ،دزدی و رشوه خواری ،غارت منابع و اموال ملی و استفاده ابزاری
از قدرت توسط مدیران ارشد و سران سپاه ونیروهای انتظامی و....می باشیم ،تجارتها و مجوزهای
 میلیاردی و پول و سرمایه در دست حلقه های خاص نزدیک به آقاها و آقازاده ها قرار داشته و افرادی
خاص از کنار رانت های اقتصادی به ثروت های میلیاردی دست یافته اند ،در چنین وضعیتی همان طور
 که اشاره شد آنچنان فقر را به جان مردم جامعه انداخته اند که دیګر مجالی برای اندیشیدن و اعتراض به
 این نابسامانیها و بی عدالتیها نمانده است.
فقر و شکاف طبقاتی می تواند چالشهای بزرګی را در اداره کشور ایجاد کرده و یک سیستم سیاسی را
 همه جانبه از تعادل خارج نماید و جامعه را با سقوط و انحطاط مواجه نماید و چنانکه می بینیم در ایران
پیامدهای هولناکی چون ناامنی جامعه ،دزدی و چپاول،قتل و خودکشی،بالا رفتن ۳۵ درصدی نرخ تورم
و بیکاری،افزایش ۳۱ درصدی بیماریهای روانی و ۲۲ درصدی بیماریهای قلبی و عروقی ،کاهش سن
 اعتیاد به ۱۰ سالګی و کاهش میانګین عمر تن فروشی به ۱۰ سال،فروش اعضای بدن ،فرار مغزها ،
افزایش آمار طلاق و ....را به دنبال داشته است.
اینها همه کارنامه همان دولتی است که رییسش با شعار آوردن پول نفت بز سر سفره های مردم رییس
 جمهور شده است و تصور می کند که می تواند با تظاهر به دینداری و هاله نور خودش را عین اسلام
معرفی کند و از زیر بار هر مسؤولیتی که برای ایجاد رفاه و عدالت اقتصادی و اجتماعی دارد شانه
 خالی کرده و مردم را برای برآورده شدن نیازهایشان به چاه جمکران و آخرت حواله دهد.
در حقیقت امروزه در کشورما عدالت اجتماعی جایش را به توزیع عادلانه فقر داده است،فقری که بدترین
 اسارت برای بشریت است .اما واقعا چه باید کرد؟ایا باید فقط بنشینیم و روز به روز سطح زندګی
 وتوقعاتمان را طبق ګفته سید احمد اعلم الهدی پایینتر بیاوریم و ریاضت بکشیم و بستر را برای قدرتمند
 تر شدن مافیای اقتصادی در جامعه هموارتر کنیم؟ و اجازه دهیم که حاکمان نظام با الهام از ګفته نادر

 شاه که می ګوید«اګر می خواهی بر ایرانیان تا ابد حکم برانی آنها را ګرسنه نګه دار» تا ابد بر ما حکم
 برانند؟  تاریخ ګویای این حقیقت است که هر چیزی را بهایی است و بهای آزادی ،بالا بردن سطح
 آګاهی و جنبش مردمی و سرنګون کردن چپاولګران و ظالمان است و ما موظفیم برای تامین آینده خود
وفرزندانمان با حرکتها و جنبشهای بیدارګر به دور از خشونت با اعتصاب و تحصن و تظاهرات دیو ظلم
 و ستم و فقر را به زانو در آوریم.
پس به پا خیزیم.
ګوتنبرګ – ۱۱ مرداد ۱۳۹۱


     


  

Sunday, July 22, 2012

زنان و«اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها » در ایران

تریبون آزاد رهائی زن
زنان و«اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها » در ایران


امیرعباس پاکیاری ـ ۳۱ تیر ۱۳۹۱
«از پذیرفتن خانمهای بد حجاب معذوریم»،« از پذیرش و دادن خدمات به بانوان بد حجاب معذوریم»
هر یک از ما به کرات این جملات وجملاتی شبیه این را در مکانهای مختلف در ایران مشاهده کرده ایم.
در بسیاری از ادارات دولتی و نهادهای حکومتی، یعنی مراکزی که شهروندان با عنوان ارباب رجوع به
آنها مراجعه میکنند و آنها با بهره برداری از مالیات و ثروتهای ملی تشکیل میشوند تا به امور اجتماعی
شهروندان رسیدګی نمایند این جملات قابل مشاهده اند و جالب اینکه تعریف خاصی هم برای بد حجابی
 مشخص نشده است و بر طبق سلیقه افراد میتواند متغیر باشد و رسیدګی یا عدم رسیدګی به درخواست
 ارباب رجوع از طرف یک نهاد خدمتګر دولتی در درجه اول بستګی به سلیقه نګهبان آن اداره  در
 تشخیص حجاب ارباب رجوع دارد!!
جالب اینکه این عبارت را ګاهاَ بر سر درب کلانتری ها هم مشاهده میکنیم ، جایی که کارکنان آن به
 عنوان ضابطان قضایی بخشی از نظام حقوقی در هر کشوری هستند و نزدیکترین لایه برخورد
 شهروندان و حاکمیت در مسایل حقوقی می باشد.
اما ببینیم که آیا این مجازات(ندادن خدمات به بانوان بد حجاب) از دیدګاه قانونی جایګاهی در نظام حقوقی
 ایران دارد یا خیر؟
اصل ۳۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی میګوید «حکم به مجازات و اجراء آن باید تنها ازطریق دادګاه
 صالح و به موجب قانون باشد » این اصل که در اسناد بین المللی مثل اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق
  بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز مطرح شده است از اصول اولیه و مسلم حقوق جزاست که اصل
 قانونی بودن جرایم و مجازاتها نامیده می شود. بر اساس این اصل هیچ عملی جرم نیست مګر آنکه قبلاُ
 از طرف مقنن به این صفت شناخته شده باشد ، هیچ مجازاتی ممکن نیست مورد حکم قرار ګیرد مګر
 آنکه قبلاُ از طرف مقنن  برای همان جرم وضع شده باشد ، هیچ محکمه ای صالح برای رسیدګی به
 جرمی  نیست مګر آنکه قانون ، صلاحیت آن محکمه را برای رسیدګی به آن جرم شناخته باشد و هیچ
 حکمی از محکمه صالح علیه متهمی صادر نخواهد شد مګر پس از رسیدګی و محاکمه آن. بر اساس
 قاعده مذکور تعیین و اجرای مجازات نیز بایستی مطابق با قانون باشد یعنی در شرایطی هم که دادګاه
 صالح فعل یا ترک فعل ارتکاب یافته از سوی متهم را جرم اعلام میکند مجازاتی که مقام قضایی برای
 مجرم در نظر می ګیرد نمیتواند بر اساس تشخیص شخصی او باشد بلکه بایستی به موجب قانون بوده
و همچون تعیین عنوان مجرمانه در قانون از پیش به اطلاع عموم رسیده باشد.
چنین اصلی که بداهت مهمترین ویژګی آڼ است امروز در امور جاری کشور ، مکرراُ نقض شده
 ومأموران قضایی وحکومتی که مسؤل حفظ آزادی و کرامت و مالکیت افراد بر جان و مالشان هستند به
 دلیل آنکه حفظ این ارزشها در نظام تعلیمی آنها و نیز در سیاستهای کلی سیستم حاکم جایګاهی ندارد ،
 به شکلهای مختلف این اصل آشکار را که متضمن آزادی و تأمین حقوق شهروندی افراد است نقض
   مینمایند.
مجازات « ندادن خدمات به بانوان بد حجاب » نیز نمونه بارزی از این نقض میباشد و جالب اینکه در
 ماده ای از قانون مجازات اسلامی نیز که به عنوان منبعی برای قانونی جلوه دادن « جرم بد حجابی»
 در نظر ګرفته شده است ، مجازات محرومیت از حقوق اجتماعی برای چنین جرمی در نظر ګرفته نشده
است.
کسانی که چنین عباراتی را در مقابل دیدګان شهروندان قرار میدهند باید بدانند که براساس اصل مشهور
 «قانونی بودن جرم ومجازات»مذکور در اصل ۳۶ قانون اساسی تنها دادګاه صالح حق دارد جرم را
 تشخیص داده و امر به مجازات نماید و آنها حق ندارند بر اساس روحیات وطرز تفکر خویش افراد را
 از برخورداری حقوق و خدمات اجتماعی محروم نمایند.
  2012.07.22  _Göteborg